تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
1 و آدرس
sabz151.LoxBlog.com لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
امکانات جانبی
در گیری میان گروهی دراویش گنابادی
در حالی که عده ای از دروایش گنابادی در گناباد از طریق اداره های دولتی این شهرستان پیگیر ممنوعیت دفن اموات و تجمع در مزار بی دخت هستند، عده ای دیگر از آنها نسبت به اقدام این گروه اعتراض كه همین موضوع سبب بروز درگیری میان دراویش شده است. در این خصوص گفته میشود كه مخالفین طرح دفن اموات در مزار بی دخت معتقدند كه با اجرای این طرح محل به صورت انحصاری در میآید و عمومیت آن از بین میرود و همین موضوع باعث میشود كه امكان ترویج فرقه در میان مردم از بین رود. آنها همچنین معتقدند كه همه اعضای فرقه باید به صورت مساوی از فضای این مزار بهرمند باشد و انحصار طلبی با مشی درویشی منافات دارد. علاوه بر این اجتماع در این محل باعث همبستگی بیشتر بین دراویش میشود.
در طرف مقابل این جماعت، برخی از سركردگان دروایش كه به دنبال ایجاد محدودیت در مزار بی دخت هستند در توجیه كار خود عنوان كرده اند مدتها است مزار به محلی برای گپ زدن، غیبت کردن، شایعه پراکنی و تهمت زدن تبدیل شده است كه این موضوع باعث بدنامی دراویش میشود. از طرف دیگر بعضی مریدان ناآگاه نیز به قمار بازی در این محل میپردازند و علاوه بر این مزار به محلی برای قرار ملاقات دختران و پسران نامحرم تبدیل شده است.
این ظاهر سازیهای دینی توسط دراویش در حالی صورت می گیرد كه آنان در مراسمهای مختلف، اقدام به تهیه برخی خوراكهای ممنوعه می كنند و هیچ اباعی در خصوص مصرف این مواد غذایی كه مطابق با دستور اسلام حرام تلقی شده است، ندارند. برای نمونه آنها در مجالس خود با نوعی دوغ به نام "دوغ مودت" از دراویش پذیرایی میكنند كه با اضافه كردن برخی گیاهان مخدر به آن كاركردی شراب گونه پیدا می كند. علاوه بر این در برخی از مراسم ها نیز با طبخ نوعی غذا به نام "آبگوشت وحدت" كه مقدار بسیار زیادی حشیش به آن اضافه شده است، دراویش را برای مراسمهای خود آماده می كنند!
شریعتمداری علیه شریعتمداری + اسناد
او به شدت به کسانی که با او تماس گرفته و از شهرستانها کسب تکلیف میکنند امر میکند که قویاً جلوی تظاهرات و ابراز مخالفت با رژیم گرفته شود و خصوصاً به شاه هیچ گونه توهینی نشود.
در این سند نظرات حقیقی آقای شریعتمداری (که در گفتگوی تلفنی خصوصی ابراز شده بود) هم درج شده است و ابراز مخالفت شدید او با امام (آن هم تنها یک روز پس از آن اعلامیه ظاهراً همراهانه با امام) آشکار شده است.
کلمه: انسانها همواره در معرض خطای در قضاوت هستند. گاهی این خطاها از ضعفهای تحقیقی و تدقیقی شخص قضاوت کننده یا حب و بغضهای او ناشی میشود، گاهی از فریب کاری و دغل بازی و نفاق کسی که دربارهٔ او قضاوت میکنند و گاهی هم از کمبود اسناد و مدارک.
این مطلب در قضاوتهای تاریخی هم صادق است و موجب شده که بعضی از مردم ما و حتی برخی از خواص (که بعضا جزو مبارزین پیش از انقلاب و مسئولین صدیق پس از انقلاب و یا تاریخنگاران مذهبی هم بودهاند) درباره برخی افراد قضاوتهای بسیار اشتباهی بکنند.
عموماً یکی از این قبیل قضاوتهای نادرست درباره شخص سید کاظم شریعتمداری رخ داده و میدهد. برخی افراد مدعیاند که او در ابتدای نهضت، همراه با امام بود و حتی از دیگر مراجع در این عرصه، قویتر و شتابانتر حرکت میکرد ولی بعدها (تنها به دلیل اختلاف در روش) از مبارزه کنار کشید، هرچند آخوند درباری هم نبود. حتی عدهای شدیداً بر حسن نیت و حسن صریرت او تأکید دارند و او را جزو پاکترین افراد تاریخ معاصر معرفی میکنند. امام آیا ماجراها واقعاً همین گونه بوده است؟
خوشبختانه چندی پیش مرکز اسنادانقلاب اسلامی پروندهٔ ساواک این شخص را در کتابی تحت عنوان «آیت الله شریعتمداری به روایت اسناد» منتشر کرد. ما نیز در این نوشتار (به رغم آنکه خاطرات و شواهد فراوانی برای تحلیل مشی حقیقی او وجود دارد) با مراجعه به همین اسناد تاریخی، آن ادعای پیش گفته را محک میزنیم. البته از بین انبوه این اسناد (که در کتابی ۱۰۰۰ صفحهای گرد آمده است) اسناد فراوانی را میشود ذکر کرد که ما به ضرورت کوتاه بودن نوشته، تنها چند سند را برگزیدهایم و آن اسناد محرمانه را در کنار اعلامیهها و پیامهای علنی همان وقت آقای شریعتمداری نهادهایم تا قضاوت آسان شود.
نکتهٔ مهم آنکه باید توجه کرد که مأمورین ساواک در حین تهیه این اسناد و گزارشات طبقه بندی شده گمان نمیکردند روزی این اسناد به دست مخالفین آقای شریعتمداری بیفتد و ضمناً این اسناد را نه برای کوبیدن یا بالا بردن کسی بلکه برای تکمیل پروندهها وخبر دادن به مافوق و برای تعیین خطی مشی رژیم در امور مختلف و تعاملات مختلف و با دقت تهیه کردهاند و لذا در آنها مسائل تبلیغی و سیاسی راه نداشته (چرا که اسناد محرمانه بوده و قرار نبوده علنی شود تا جهت گیری تبلیغی خاصی در آن اعمال کنند) و لذا میشود به آنها اعتماد کرد.
برخوردهای رژیم و حوزه از سال ۴۰ به بعدبرای روشن شدن فضای زمانی تهیه آن اسناد باید گفت وقتی در سال ۴۰ آیت الله العظمی بروجردی رحلت فرمودند، رژیم گمان کرد حوزه دیگر قدرت چندانی برای مقابله با اقدامات او نخواهد داشت و لذا شروع به اقدامات مختلف در حوزههای متعدد طبق میل و ملاکهای خود کرد که اولین تقابلش با روحانیت بیدار (و در رأس آنها امام خمینی) در جریان تصویبنامهٔ انجمنهای ایالتی و ولایتی به وجودآمد که در آن ماجرا به دلیل بصیرت و ایستادگی محکم امام، رژیم مجبور به عقب نشینی شد.
در انتهای سال ۴۱، رژیم که فکر میکرد روحانیت با دولت مشکل دارد و اگر پای شاه وسط بیاید جرئت مخالفت نخواهد داشت، ماجرای انقلاب سفید شاه و ملت و برگزاری رفراندم راجع به مواد ششگانهٔ آن را در دستورکار قرار داد. این بار هم امام محکم ایستادند و این رفراندم را تحریم کردند که موجب عدم شرکت مردم و مفتضح شدن شاه شد.
تحریم رفراندم و ماجرای تصویبنامه موجب خشم شدید رژیم شد و برونریز این خشم در فروردین ۴۲ و با حملهٔ وحشیانه و گستردهٔ مأموران مسلح رژیم به فیضیه (و همچنینمدرسه طالبیه تبریز) و ضرب و شتم و قتل طلاب و مردم متدین بروز کرد.
در اینجا اولین نشانههای بروز جوهرهای وجودی افراد هم آشکار شد. در فضایی که رعب و وحشت سراسر وجود همه و کل کشور را فراگرفته بود، امام خمینی بیانیهای صادر کردند و در آن فضای سنگین که کسی جرئت ابراز کوچکترین کلامی نداشت، در بخشی از آن بیانیه فرمودند: «اینان با شعار «شاه دوستى» به مقدسات مذهبى اهانت مىکنند. «شاه دوستى» یعنى غارتگرى، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، و تجاوز به مراکز علم و دانش؛ «شاه دوستى» یعنى ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانههاى اسلام و محو آثار اسلامیت؛ «شاه دوستى» یعنى کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت. حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است. قرآن و مذهب در مخاطره است. با این احتمال، تقیه حرام است؛ و اظهار حقایق، واجب؛ وَ لو بَلَغَ مَا بَلَغَ.» (صحیفه امام، جلد۱، صفحهٔ ۱۷۸)
نامهٔ آقای شریعتمداری و حمایت ظاهری از امامبا صدور این بیانیه و حکم صریح امام به عنوان فقیه جامع الشرایط مبنی بر وجوب مبارزه و حتی حرام بودن تقیه، مسیر صحیح روشن شد. آقای شریعتمداری هم ۴ روز بعد از این نامه و در جواب تعداد فراوانی نامه و تلگراف که به او فرستاده شده بود اعلامیهای صادر کرد و در بخشی از آن، ضمن دعوت مردم به آرامش، نوشت: «این چند روزه علمای اعلام و عموم طبقات مردم از مرکز و شهرستانها مراتب انزجار و تنفر شدید خود را از فاجعهٔ مولمهٔ مدرسهٔ فیضیه و حملات وحشیانهٔ عدهای از مأمورین... و اظهار تأسف از واقعهٔ دردناک مدرسهٔ فیضیه همدردی و تأثرات عمیق خود را در این مصیت بزرگی که به حوزهٔ علمیهٔ قم و بلکه به تمام عالم اسلام وارد گردیده اعلام داشتهاند.... ویرانیهای مدرسهٔ فیضیه که شاهد گویای آن همه جنایات وحشت زاست به جای خودباقی [است].... کانون روحانیت شیعه مورد تجاوز واقع شده است. بر عالم اسلام اهانت وارد آمده است. قلب امام زمان